به وقت عاشقی...

ساخت وبلاگ

نجوای ستارگان که در دل شب می پیچد،

ماه دست تنهایی اش را می گیرد،

می آید تا بستر سرد زمین؛

و مرا می خواند به عروج لذت خلسه ای ناب.

زمان بانگ بر می دارد؛

ساعت به وقت دلدادگی است.

از بستر رخوت خود بر می خیزم.

می روم بر سر برکه چشمان ترت

و وضو با عطش عشق می سازم.

در محراب نگاهت قامت می بندم

و نیت می کنم

که پای تمام خواستنت بایستم.

به سجده می روم

و بر خاک عشق بوسه می زنم.

سپیده می دمد.

با سحر خیزان ملکوت

هم نفس می شوم

و تو را دعا می گویم

با دم مسیحایی صبح .

خدا همین نزدیکی ها بود .

در حوالی دل

و شنید .

مرغ آمین را دیدم که بال می زد

بر سر سجاده نور ...

" ازدلنوشته های نگار "

تنــــــــــــــدیس تنهــــــــــــــایی...
ما را در سایت تنــــــــــــــدیس تنهــــــــــــــایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fbibahaneh3029 بازدید : 118 تاريخ : پنجشنبه 24 خرداد 1403 ساعت: 15:57